سرخط خبرها

بررسی برخی ویژگی‌های نثر جلال آل احمد که هنوز هم خواندنی است

  • کد خبر: ۱۳۷۸۲۷
  • ۱۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۱
بررسی برخی ویژگی‌های نثر جلال آل احمد که هنوز هم خواندنی است
نثر جلال آل احمد آن قدر اثرگذار بوده که مقلد پرور باشد. نثری که سیمین دانشور در «غروب جلال» چنین توصیفش کرده است: «تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین، خشمگین، افراطی، خشن، صریح، صمیمی، منزه طلب و حادثه آفرین.» نثر او را بازتابی از زمانه و شخصیت عاصی و ناآرام خودش دانسته اند که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

خادم | شهرآرانیوز؛ برخی اهل فن از جمله ابراهیم گلستان که از نزدیک می‌شناختش و حشر و نشری هم داشتند، او را نویسنده‌ای کاملا معمولی ارزیابی کرده اند و برخی متفکران آثار غیرداستانی اش مانند «غرب زدگی» را درخور تأمل ندانسته اند. اما نثر جلال آل احمد آن قدر اثرگذار بوده که مقلد پرور باشد. نثری که سیمین دانشور در «غروب جلال» چنین توصیفش کرده است: «تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین، خشمگین، افراطی، خشن، صریح، صمیمی، منزه طلب و حادثه آفرین.» نثر او را بازتابی از زمانه و شخصیت عاصی و ناآرام خودش دانسته اند که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت. زمانه او سپری شده؛ اما عمر نثرش هنوز نگذشته و خواندنی است. در این مطلب سعی کرده ایم برخی ویژگی‌هایی نثر جلال آل احمد را بررسی کنیم. اعترافش به تأثیرپذیری از لویی فردینان سلین، نویسنده عصبانی فرانسوی، دستاویز مستندی است و نقطه اتکایی برای شروع.

تأثیر نویسنده یاغی فرانسوی بر جلال

همان طور که فرهاد غبرایی در مقدمه اش بر رمانِ جاودانِ «سفر به انتهای شب» اشاره کرده است، احتمالا جلال آل احمد کسی بوده که برای نخستین بار نام لویی فردینان سلین را در مطبوعات ایران به زبان می‌آورد. در کتاب «ارزیابی شتاب زده» گفت وگویی هست با عنوان «یک گفت وگوی دراز» که زمان ثبت و ضبط آن را چهارشنبه، ۱۹ فروردین سال ۱۳۴۳ ذکر کرده اند. یک طرف این گفتگو پوران صلح کل، ناصر وثوقی، آیدین آغداشلو و شمیم بهار بودند و سوی دیگر جلال آل احمد.

در همین گفتگو است که جلال نام سلین را بر زبان می‌آورد و اعتراف می‌کند که در خلق «مدیر مدرسه» سخت تحت تأثیر او بوده است: «بیگانه کامو بی اعتناست و بهت زده، درحالی که مدیر مدرسه من سخت با اعتناست و کلافه ... این دنیای تنها رو من بهترین نوعش رو به شما توصیه می‌کنم بخوانید. آقای لویی فردینان سلین فرانسوی، کتابی داره به اسم «سفر به انتهای شب». این کتاب به نظر من شاهکار ادبیات فرانسه است. [..]من در مدیر مدرسه از اون تأثیر گرفتم. به علت همین احساس تنهایی. من در خانواده ام تنها موندم.» سلین در زمانه لرزانی می‌زیست؛ عصر جنگ‌های جهانی و اردوگاه‌های کار اجباری و مرگ‌های بی حساب. خودش هم متهم و فراری و حبس کشیده و طرد شده. روح جِنی زمانه در او هم حلول کرده بود و او هم می‌خواست با نثرش هوار بزند. پنجه بکشد.

جلال هم فرزند زمانه متغیری بود و سرکشی نثری را حاصل درآمیختن روح زمانه با خلق وخوی شخصی اش دانسته اند. جلال سال ۱۳۰۲ به دنیا آمد. سال ۱۳۴۸ رفت. دراین بین اشغال ایران را در جریان جنگ جهانی دوم توسط قوای روس و انگلیس دید، جابه جایی قدرت از پهلوی اول به دوم را دید، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را دید، تغییرات بنیادی در وضع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور و تغییرات طبقات اجتماعی را دید و سلول‌های خودش هم انرژی جنبشی بالایی داشتند و از او متغیر آدمی ساخته بودند. طی الارض کرد هم در باور‌ها هم سرزمین ها. از مؤمنی معتقد تا کمونیستی دوآتشه رفت و دوباره به مذهب بازگشت. متنوع و متعدد سفر کرد. به زیارت چهار کعبه رفت؛ کعبه کمونیست‌ها و مسلمان‌ها و لیبرال‌ها و هم به «ولایت عزرائیل»؛ مسکو و مکه و نیویورک و اورشلیم.

چند سفرنامه داخلی هم دارد، از جزیره‌ای غنی، اما یتیم در جنوب تا روستای ساده پدری. در مجموع با سکون میانه‌ای نداشت و ۴۶ سال زندگی را با ریتمی تند گذراند. همین ریتم تند زمانه و زندگی جلال را در نثرش هم می‌توان دید. هم سلین و هم جلال این دغدغه را داشتند که توصیف واقع گرایانه‌ای از جامعه زمان خود ارائه بدهند و این زبان را مناسب‌ترین زبان برای بیان آن می‌دیدند. جلال «در ادبیات معاصر ایران از سرآمدان نثر برون گرا و اجتماعی است. او معتقد بود که در جامعه کم رشد و نابالغ باید فریاد خشن‌تر و سریع‌تر و بدون پرده باشد.» ۱
مهدی سحابی در مقدمه ترجمه اش از رمان «مرگ قسطی» نقل قولی از سلین آورده است که می‌گوید: «از من خرده می‌گیرند که بددهنم و زبانی بی ادبانه دارم، از بی رحمی و خشونت دائمی کتاب هایم انتقاد می‌کنند ... چه کنم، این دنیا ذاتش را عوض کند، من هم سبکم را عوض می‌کنم...»

استفاده از زبان محاوره و عامیانه

استفاده از اصطلاحات عامیانه و زبان محاوره، نثری منقطع، کوتاه و ضرب دار و تلگرافی بودن از شاخصه‌های زبانی سلین است که جلال را تحت تأثیر خودش قرارداد و در کارش از این شاخصه‌ها به خوبی استفاده کرد.
هر دو نویسنده از زبان عامیانه بهره‌ها برده اند. زبان سلین به گفته مهدی سحابی، مترجم آثار او، زبان زنده «محاوره عامیانه» است، با همه انقطاع‌ها و بی نظمی‌ها و ناهماهنگی هایش که «پیامد ضروری تحولاتی بنیادی در شیوه دیدن واقعیت و بازتاباندن این شیوه و انتقالش به خواننده است.» همان چیزی که یک مفسر آثار سلین اسمش را گذاشته «انقلاب در نثر روایی».۲

سلین زبان فخیم و اشرافی سنت نثرنویسی فرانسه را متناسب با دورانی که در آن می‌زیست نمی‌دید: «بداعت و تازگى کار سلین را باید در شیوه و سبک نوشتار او جست وجو کرد، جایى که زبان گفتارى و محاوره اى را جانشین زبان لفاظانه و ادیبانه پیشین می‌کند. [..]ترکیبات، اصطلاحات و تعابیر روزمره را وارد زبان نوشتارى مى کند زبانى به دور از هرگونه تکلف و تصنع بیانى شیوه نوشتارى ساده، پویا و پیراسته از دشوارى هاى کلامى. به عقیده او، استفاده از چنین شیوه اى قادر است احساسات و هیجانات خواننده را برانگیزد.» ۳

جلال هم در همان گفتگو وقتی مصاحبه کننده از او می‌پرسد: «امهات نثر شما چیه؟» جلال پاسخ می‌دهد: «.. والا، من گلستان سعدی رو شاید بیش از پانصد بار درس دادم. خواجه عبدا... انصاری رو هم شاید بیش از دویست بار. این دو تا منو به این فکر انداخت که این نثر مرده حجازی رو آیا نمی‌شه زنده کرد؟ یک کوشش‌هایی کردم. این کوشش‌ها توی «اورازان» شروع شد [..]تا کتاب یک حضرت نویسنده فرانسوی یعنی لویی فردینان سلین دست ما اومد. اینکه می‌گم خیلی روی ما اثر کرد. کتابای بعدیش هم البته دنبال همینه. این کتاب دست من رسید. دیدم تجربه‌ای است دیگری کرده و چه خوب درآورده. تمام زواید رو ریخته دور. فعل لازم نداریم. خیلی وقت‌ها هست که مطلب فعل رو با زمانش می‌گه... و الی آخر. [..]پای نثر «مدیر مدرسه» من خیلی کار کردم. [..]راجع به «نون والقلم» اگر نثرش به نظر خاص می‌رسه، زبون عوام رو گرفتم. یکی بود یکی نبود. راحت. اما نثر «مدیر مدرسه»، نه. یعنی اگه مشخصه‌ای برای نثر بشه جُست اینه، آماده و حاضر.

نثر «مدیر مدرسه» ... نمی‌دونم؟ شاید کار پرتی بوده. من مثلا به جنگ سعدی رفتم -که ببینم می‌شه ایجاز رو از شر صنایع لفظی خلاص کرد؟ و به شعر پیوندش زد؟ یا نه. البته خیلی دعواست توی این حرف....» رفتن به جنگ سعدی و خلاصی از «شر صنایع لفظی» و زنده کردن نثر کم نفس هم همان انقلابی است که جلال سعی کرد در نثر روایی فارسی برپا کند. «به کارگرفتن زبان عامیانه یا زبان کوچه و بازار نشان از هدفی خاص دارد. توسل به این زبان که مختص توده جامعه است، درحقیقت در مخاطب احساس هم ذات پنداری می‌آفریند. سیمین دانشور می‌گوید قهرمان‌های آثار آل احمد بیشتر مردم کوچه و بازار و روستا هستند: «بار‌ها شاهد بوده ام که در یک قهوه خانۀ دودزده، در یک دهکدۀ گمنام ساعت‌ها پای صحبت یک پیرمرد یا یک جوان خسته و آفتاب خورده و از کار بازگشته، نشسته است و از ذهن تارِ آن‌ها خاطرات یا مخاطرات آن‌ها را با منقار همدردی و حوصله بیرون کشیده است...» ۴

جلال در کتاب «ارزیابی شتاب زده» به ترفند‌هایی که در نوشتن رمان هایش از آن‌ها سود جسته است، اشاره می‌کند: «من لغت رو به عنوان یک مایه کار آماده در دست دارم. [..]با همین تماس که با مردم دارم، لغتم رو گیر می‌آرم. نه تنها لغتم رو، آدم هام رو هم گیر می‌آرم. با موضوع زنده سروکار دارم. لغت مرده برای من مرده. این مسئله هست که گرفتار مردگی‌ها نشویم. می‌دونید، زبون یک عامل زنده است. دنبال آدمای زنده.»
همان طور که خودش اشاره کرده است، لغت هایش را از آدم‌های زنده توی جامعه می‌گیرد و ازآنجاکه بیشتر داستان هایش متعلق به طبقات پایین جامعه است، استفاده از واژگان عامیانه این طبقه تشخصی به سبک او داده است. واژه‌هایی مانند: «همساده، شندرغاز، راسی، مامله، اوستا، نبادا، نره خر، باریکالا، ماتیک، پت وپهن، الم شنگه، پخمه و ...» ۵

استفاده از امثال وحکم

فضای داستانی و زبان آثار جلال آل احمد می‌طلبد که از امثال وحکم که استفاده آن در طبقات مختلف جامعه بسیار رایج بوده بهره ببرد و او نیز کم کاری نکرده است و آن‌ها را در زبان شخصیت‌های مختلف داستان هایش گذاشته است. برای مثال: «آش خالته، بخوری پاته، نخوری پاته» / «لابد کله اش بوی قورمه سبزی می‌داد.» / «چرا کاسه داغ‌تر از آش بشوید.» نمونه‌هایی از استفاده از امثال وحکم در داستان‌های جلال است.

آشوب انداختن به متن با جاانداختن و حذف واژه‌ها

برای نزدیک کردن زبان نوشتاری به زبان گفتاری، سلین و جلال از ترفند «جاانداختن و حذفِ» برخی از واژگان استفاده و در خیلی موارد جمله‌های خود را ناتمام رها کرده اند. برای مثال: حذف فاعل در جمله «به او پز داده بود.» و حذف فعل در «سروصدایی و جمعیتی و برو بیایی» یا «هر روز یک کراوات و چه طرح ها.»
«ناتمامی جملات نمودی از آشوب در ساختار فکری نویسنده و نیز اطمینان نداشتن به انجام پذیری عمل هاست. وقتی ساختار معنایی جمله در لرزشی مدام است، نوعی هراس نامحسوس را در خواننده می‌آفریند و حکایت از یک حس ناامن در نویسنده دارد. این حس انعکاسی از ضرب آهنگ سیاسی و رفتاری در جامعۀ نویسنده و نیز ریتم زندگی خود اوست.» ۶

جملات کوتاه با نقطه گذاری پرشمار

«سفر به انتهای شب» این طور شروع می‌شود: «ماجرا این طور شروع شد. من اصلا دهن وا نکرده بودم. اصلا. آرتورگانات کوکم کرد. آرتور هم دانشجو بود. دانشجوی دانشکده پزشکی. رفیقم بود.»
و «سنگی بر گوری» این طور: «ما بچه نداریم. من و سیمین. بسیار خوب. این یک واقعیت. اما آیا کار به همین جا ختم می‌شود؟ اصلا، همین است که آدم را کلافه می‌کند.»
سلین و جلال با نقطه گذاری‌های پرشمار جملات را کوتاه می‌کنند. برخی جملات فقط دو کلمه هستند و همین می‌تواند حس هیجان عصبی را منتقل کند.

شتاب دهندگی به متن با استفاده از «و»

یکی از چیز‌هایی که نثر او را پرشتاب می‌کند کاربرد «و» در جملات است. مانند این نمونه از داستان «گلدسته‌ها و فلک»: «بعد از ظهری بود و هوا آفتابی بود و باریکه یخ سرسره مان روز‌ها آب نمی‌شد و بچه‌ها سرشان گرم بود و ما روی بام مسجد که رسیدیم تازه بچه‌ها دیدنمان و شروع کردن به هو کردن؛ و سوز هم می‌آمد که ما تپیدیم توی راه پله گلدسته.»

استفاده از کلمات تابو و نابهنجار

استفاده از فحش و دشنام که در ادبیات رسمی تابو محسوب می‌شود، در آثار هر دو نویسنده به وفور مشاهده می‌شود. «استفاده از کلمات نابهنجار در داستان‌های اجتماعی، بیشتر برای دادن رنگ و آب عامیانه به نوشتار و به ویژه به تصویر کشیدن ضعف فرهنگی در میان مردم است. کلمات نابهنجار مسلماً برای بیان احساسات و خشم‌های فروخورده و گاه نیز برای تحقیر طرف مقابل و حتی نوعی تسویه حساب یک طرفه با افراد، محسوب می‌شوند. البته، چون معمولاً الفاظ رکیک ایجاد شوک و حرمت شکنی می‌کنند، به همین دلیل خواننده را میخکوب و جذب خود می‌سازند. برای مثال جلال در «مدیر مدرسه» می‌نویسد: «آخر چرا رفتم؟ ...، چون کُرّه خر‌های دیگران نه کفش داشتند و نه کلاه؟ ... به من چه ... مگر در بی کفش و کلاهی شان مقصر بودم؟... می‌بینی احمق؟» ۷
استفاده از این کلمات همچنین جامعه‌ای خشن و عصبی و کم طاقت را تصویر می‌کند.

استفاده از سه نقطه

از مشخصه‌های دیگر نثر سلین استفاده از سه نقطه () است. جلال از این تکنیک سلین نیز تأثیر گرفته است که در نمونه بالا از «مدیر مدرسه» و در سراسر رمان می‌شود آن را دید. «این سه نقطه به معناى پایان نیافتن جمله، تقطیع، تفسیر و انحراف ناگهانى در کلام که ویژگى استفاده از زبان محاوره اى روزمره است به کار مى رود و نوعى اعلام جنگ با نثر روان و سیال آن زمان است.» ۸

نزدیکی به مخاطب با شکسته نویسی

این شاخصه، وارد کردن گفتار در نوشتار است. جلال آن گونه که شخصیت هایش با توجه به طبقه اجتماعی حرف می‌زنند می‌نویسد. به عنوان نمونه: «ضعیفه! بسه. خدا رو خوش نمی‌آد. رو پشت بونا می‌شنون. زنیکه آخه چی می‌گی؟ من تکلیفم رو بهتر از تو می‌دونم. مسئله شو از آقا پرسیدم. گفت اشکال نداره... آخه چرا پیله می‌کنی؟»

منابع:
۱. جلال آل احمد و نثر برون گرای فارسی، نوشته عالم جان خواجه مراد اف، تبیان
۲. مردی که کاری با آسمان نداشت، گفتگو با مهدی سحابی به مناسبت انتشار رمان مرگ قسطی، مجله بخارا، شماره ۵۱،
۳. تحلیل رمان «سفر به انتهای شب»، محمدرضا محسنی، مجله بخارا، شماره ۵۱،
۴.۶.۷. تحلیل جامعه شناختی زبان عامیانه نوشتار جلال آل احمد و لویی فردینان سلین، صدیقه شرکت مقدم و معصومه احمدی
۵. سبک شناسی زبانی داستان‌های کوتاه جلال آل احمد، حسین رضویان
۸. سبک، زبان و کاربرد زبان محاوره در رمان هاى سفر به ... و مرگ قسطى، رالف مانهایم مترجم دکتر امید روحانى، مجله بخارا، شماره ۵۱

برای نوشتن این مطلب همچنین از مقالات زیر استفاده شده است:
- ادبیات عامه (ضرب المثل‌ها وکنایات) و بازتاب آن در رمان‌های جلال آل احمد، حمیدرضا قانونی، پروین غلامحسینی
- شاخصه‌های سبکی نثر جلال آل احمد، ابراهیم درویشی کوهی، محمدصادق بصیری
- ... و الخ (نیم نگاهی به نثر جلال آل احمد)، مریم پارسا، نشریه ادبیات داستانی، شماره ۱
- آشنایی زدایی زبانی در آثار داستانی جلال آل احمد، سمیه صادقیان
- بررسی تأثیر زبان لویی فردینان سلین در سفر به انتهای شب بر مدیر مدرسه جلال آل احمد، محمدرضا فارسیان و لطیفه نجاتی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->